یادمه قبلا خیلی راحت می نوشتم ... دستم و میذاشتم رو کیبورد و راحت می رفت جلو .... بعد ذهنم خالی می شد ... یاد گرفتم حرف بزنم و یادم رفت چجوری مینویسن ...اره می دونم .... همه این حرفا تکراریه..... این هزارمین بار سعی می کنم دویاره بنویسم و نمی تونم .... این چندمین وبلاگه که میسازم و می کشم ....
الان چی شده؟
چرا می خوام بنویسم؟
خیلی ساده بگم
بچه خواهرم .... یک ساله ... اول گفتن سرطان خون ... ولی الان مغزش درگیر شده .... دقیقا نمی دونم یعنی دکترا هم نمی دونن ... بستریه ... فقط معجزه
خدا حکمتت چیه اخه؟
ممنون ازنظرلطفت...منم واسه بچه خواهرت دعامی کنم...همیشه به خداامیدوارباش ...
فاطمه خانوم بنویس
تا میتونی بنویس
میدونی چی جوری ؟
خیلی ساده
درد دلت و نگرانی و مشکلت رو بگو
بگو الان چته
چه احساسی داری
چی خوشحال و ناراحتت کرده و چرا
انواع دغدغه ها و مشکلاتت رو بنویس
کاری نداره که
بنویس مقداری در تخلیه شدنت موثره
اهل کجایی ؟
الهی فاطمه ،فاطمه علی نیست اما فاطمه تو هست دلش الان پر دلهرست پر از خون پر از دل واپسی دلی که واسه خواهر زادش میتپه برای دلش آرامش بفرست به عشق نامش به اسم نامش ک سر در عرشت قاب کردی
من حتما بی ریا دعا میکنم
حتما
میفهمم
سلام وقتی نوشته ت رو خوندم خیلی ناراحت شدم
واقعا ما آدمها حکمت کارخدارو نمیدونیم خب چاره چیه جز صبر
امیدوارم حالش خیلی زود خوب بشه
سلام عزیزم
ممنون سر زدی به من
واقعا ناراحت شدم.........منم نمی دونم چی بگم مثل خودت.....مطمئن باش خدا حواسش به اون کوچولو هست........:)
خیلی ممنون که به من سر زدین.
خدا خودش میدونه داره چکار میکنه. صبور باشبن فاطمه خانم. همه چیز درست میشه. امیدوارم (واقعا امیدوارم) حال خواهر زادتون هر چه زودتر خوب بشه. نمیتونم بگم درک میکنم چون واقعا درک نمیکنم. نمیتونم که درک کنم. ولی واقعا آرزو میکنم حال کوچولومون خیلی زود خوب بشه. به چیزهای بد فکر نکنین. به دوستانم هم میگم که دعا کنن. امیدوارم تو همین وبلاگتون خبر خوش بگذارید.
salam khale ziba manam amo wili to roza doa kon khoda komak mikone khili naraaht hsodam manam doa mikonam harja ham raftam sare sofreie eftar iad mikonam ke khoda shafash bede taha kocholo ro
سلام خوبی ممنون که بازم بهم سر زدی برات ارزوی موفقیتدارم