برای هزارمین بار سعی می کنم بنویسم

یه روزایی بود که نوشتن تنها راه اروم شدنم بود وای از اون روز که از نوشتن دور شدم

برای هزارمین بار سعی می کنم بنویسم

یه روزایی بود که نوشتن تنها راه اروم شدنم بود وای از اون روز که از نوشتن دور شدم

اولین تولد طه

سلام 

خیلی خوشحالم که همین روز اولی کلی به وبلاگ سر زدید ... دیشب تا سحر خوابم نبرد ... وبلاگ گردی یکم ارومم کرد واسه همین امشب هم اومدم ... اینجوری حس تنهایی نمی کنم ...  

خونه اوضاع خوب نیست نمیشه با کسی حرف زد ... چون همه بدتره حالشون .... امروز دیگه دکترا اب پاکی رو ریختن رو دستمون ... گفتن ما هیچ کاری نمی تونیم بکنیم .... در واقع نمی دونن چشه .... میگن روند سرطان خون اینجوری نیست .... بیماری جدیدی هم نمیشه گفت داره .... 

فردا تولد یک سالگیشه .... دارم می سوزم .... ولی نمی تونم چیزی بگم ... اگه من گریه و ناله کنم  مامانش چی کار کنه ..... 

نظرات 3 + ارسال نظر
بدون شرح... ! پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:20 ق.ظ http://foroogh1286.blogfa.com

سلام...
ممنون که بهم سر زدی...
آپ کن دیگه این چه وضعشه؟...

اتش پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:51 ق.ظ http://atash90

سلام نماز و روزه هاتون قبول امیدوارم که خوب باشید بهم سر بزنید اتش از شیراز دانشجو باستان شناسی همدان

may دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:49 ب.ظ http://manofn2gh.blogsky.com

عزیز دلم...اگه دلت خواس با کسی حرف بزنی یا شایدم گریه کنی رو من حساب کن.کلم از حرفا و درد و دل های دیگران پره و شونم از گریه و آبدماغشون خیسه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد