برای هزارمین بار سعی می کنم بنویسم

یه روزایی بود که نوشتن تنها راه اروم شدنم بود وای از اون روز که از نوشتن دور شدم

برای هزارمین بار سعی می کنم بنویسم

یه روزایی بود که نوشتن تنها راه اروم شدنم بود وای از اون روز که از نوشتن دور شدم

از نوشتن دست نکش

دوباره ناامید شدم از نوشتن  

دارم وسوسه میشم ویلاگ رو بکشم 

دقیقا نمی دونم باید به چی فکر کنم چه احساسی داشته باشم و ..... حتی نمی دونم چی بگم 

امشب رفته بودم دعای ابوحمزه ... گفت خدا رو شکر کنید کارتون گیر بیمارستانا نیست و الا اینقدر این بیمارستان سیدالشهدا شلوغه .... یاد طه افتادم دوره ای که دستمون بند شیمی درمانیش بود .... دور اول شیمی درمانی گفتن خوب ج داده ... چی شد  اخه یهو ؟....  

خدا نکنه کسی کار کسی به بیمارستان نیفته ... یا لااقل ناامید برش نگردونن

نظرات 4 + ارسال نظر
مژگان(مینی مهندس) جمعه 13 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:22 ق.ظ http://www.minimohandes.blogfa.com/

مرسی که وبلاگم سر زدی...
فهمیدم سخت ترین کار دنیا چیه...
خدایش شفایش دهد
براش دعا میکنم...
بازم بیا به وبلاگمون...
منتظرم...

نادر جمعه 13 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:35 ق.ظ http://dovomi-khaste.blogfa.com


چیز خاصی نبوده همینجوری به نتیجه رسیدم الهام شد بهم
که بعضی خانما خیلی اقان

ذهن زیبا جمعه 13 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:13 ب.ظ http://psychology4life.blogfa.com/

گاهی بهترین کاری که میشه کرد نه فکره، نه خیال
نه تعجب، نه ناله و نه زاری، فقط باید یه نفس عمیق کشید و ایمان داشت
که بالاخره همه چیز اون جوری که باید، دُرُست میشه . . .....

امیدوارم خدا همه بیمارارو شفا بده همینطور طاها کوچولورو....

davoud جمعه 2 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:25 ب.ظ

سلام ازمطالب بسیار آموزنده جناب عالی ،دوست عزیز بسیاراستفاده کردیم درصورت قید مطالب جدید سپاسگزار می شوم رونوشتی ازآن را به این آدرس میل بفرمایید از همکاری شما دوست عزیز بی نهایت سپاسگزارم
Abdzadeh.davoud@gmail.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد