برای هزارمین بار سعی می کنم بنویسم

یه روزایی بود که نوشتن تنها راه اروم شدنم بود وای از اون روز که از نوشتن دور شدم

برای هزارمین بار سعی می کنم بنویسم

یه روزایی بود که نوشتن تنها راه اروم شدنم بود وای از اون روز که از نوشتن دور شدم

وضعیت بدون تغییر

دلم می خواد یکاری کنم ولی کاری از دستم بر نمیاد 

مامانم دیگه نا امید شده

ولی من میگم اگه خدا بخواد معجزه کنه با وسیلش معجزه می کنه ... پس باید هرکاری فکر می کنیم میشه کرد رو کنیم شاید به وسیله معجزه برسیم ....

دنبال دکترای دیگه هستیم ببینیم اونا چی میگن

....


نظرات 5 + ارسال نظر
نرگس شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:55 ق.ظ http://kaghazekhatkhati.blogsky.com/

سلام دوست خوبم
وبلاگتو خوندم دلم گرفت ، امیدوارم این کوچولوی ناز زودتر خوب بشه ، همیشه دیدن ناراحتی عزیزان از مریضی و ناراحتی خود آدم سخت تره ، امید دارم که خداوند منان به حق این شب های عزیز توی مهمونی خودش این مهمون کوچولو رو هم از رحمت و بزرگواری خودش بی نصیب نزاره

مرجان شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:50 ق.ظ http://mysecretspring.blogsky.com/

ممنونم که به بم سر زدید.
و نظرتونوو بیان کردید
تیتر بلاکتون مناسب احوال امشب من بود
چراکه من هم برای چندمین بار وبلاگ زدم و سعی میکنم بنویسم
اما دیگه نا ندارم.
از پا افتام
دیگه حتی نوشتن هم علاجم نیست....
بهم سر بزن باز
ازت بوی آشنایی میاد....

مرجان شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:55 ق.ظ http://mysecretspring.blogsky.com/

امیدوارم عزیزتون شفا پیدا کنه ان شالله....
راستش من خاهر زادم، سرش یه مشکلی پیدا کرده بود. اونم 6 ماهش بود. با یه عطار در تهران در یو گذاشتیم. بهمون گفت که سرما خورده سرش و درست میشه....
با اینکه بقیه ی دکترا میگفتن که عقب مانده میشه خدایی نکرده.
اما درست شد.
این عطار خیلی افراد رو کمک کرده.
اگر بخاهید من بهتون ادرسشو بدم.

نادر شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:40 ب.ظ

...،دعا میکنم ، همین.

اتش شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:52 ب.ظ http://www.atash90.blogfa.com

ممنون از تذکری که دادی من اسمم خاطره اس واسه وب گذاشتم اتش
از خوندن مطالبت متاثر میشم راستی چی شد
منم یه خواهر زاده دارم اسمش کمیل خیلی دوسش دارم درکت میکنم اونم یک سالشه ۳۱ شهریور دنیا اومد من دانشگاه بودم و ندیدمش موقع تولد سه ماهگیشو دیدم
لحظه ها ثانیه ها نامردند گفته بودند بر میگردند
بر نگشتند پس از رفتنشان بی جهت عقربه ها میگردند
بیا پیشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد