برای هزارمین بار سعی می کنم بنویسم

یه روزایی بود که نوشتن تنها راه اروم شدنم بود وای از اون روز که از نوشتن دور شدم

برای هزارمین بار سعی می کنم بنویسم

یه روزایی بود که نوشتن تنها راه اروم شدنم بود وای از اون روز که از نوشتن دور شدم

گذشت

نمیدونم چند روز گذشته ... نمی شمرم می ترسم کم باشه بزار همین تصور برام بمونه هر روز برام ۱۰ سال بود 

همه ساکتن کسی چیزی نمیگه گاهی دوستی اشنایی یه تسلیت ولی وقتی سرتو پایین بندازی می فهمه که نمی خوای در موردش حرف بزنی 

با همه دعوام میشه .... 

و ....جویای کارم که یه جوری هم سرم گرم شه و هم دور از این سکوت باشم 

فعلا شروع کردم برم کتابخانه بالاخره یکم درس می خونم و دوستای راهنمایی و دبیرستان رو گاهی می بینم .... تنوعیست! 

فعلا