برای هزارمین بار سعی می کنم بنویسم

یه روزایی بود که نوشتن تنها راه اروم شدنم بود وای از اون روز که از نوشتن دور شدم

برای هزارمین بار سعی می کنم بنویسم

یه روزایی بود که نوشتن تنها راه اروم شدنم بود وای از اون روز که از نوشتن دور شدم

بعد از مدت ها

خیلی وقت می گذره  

منم درگیر کار ها و مشکلات روزمره شدم .... مشکلاتی که عادی تر از قبل هستند ولی خوب به هر حال باید باهاشون دست و پنجه نرم کرد 

خوندن نظرات جدید یادم انداخت چه روزای سختی رو پشت سر گذاشتم  پس صد در صد الان که سختیش یک به هزاره می تونم پشت سر بزارم 

کمی نا امید بودم 

هرچند که این بی معناست وقتی به توانایی و عدل خداوند و توانایی ای که بهت داده ایمان داشته باشی ناامیدی بی معناس 

یکی از دوستام همیشه می گه هیچ جا دل خوشی نیست ... نمی دونم چرا به نظر من همه ادمای دنیای واقعی خوشن! شاید چون اون ها هم مثل من همه غم هاشون رو فقط می نویسن .... اونم تو یه دنیای مجازی 

ممنونم از دوستای با معرفت ببخشید دیر میام 

سعی می کنم بیشتر بنویسم هرچند تصمیم گرفته بودم دیگه اینجا ننویسم!